جدول جو
جدول جو

معنی محمد نووی - جستجوی لغت در جدول جو

محمد نووی(نَ وَ وی ی)
محمد بن عمر بن عربی بن علی معروف به نووی و مکنی به ابوعبدالمعطی، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری است. در معجم المطبوعات 37 جلد کتاب از تصانیف او نام برده شده و از آن جمله است: 1- بغیهالعوام فی شرح مولد سیدالانام. 2- التفسیرالمنیر لمعالم التنزیل المسفر عن وجوه محاسن التأویل. 3- الدرر البهیه فی شرح الخصائص النبویه. 4- لباب البیان، در استعارات. (از ریحانه الادب ج 4 ص 252). و رجوع به معجم المطبوعات ص 1879 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ دِ)
ابوالحسن احمد بن محمد خراسانی نوری. یکی از مشایخ صوفیه. هجویری گوید: وی را مذهبی مخصوص است در تصوف که بمذهب نوری معروف است و پیروان او را نوریه یا نوریان نامند. او رفیق جنید و مرید سری ّ بود و بسیاری از مشایخ از جمله احمد بن ابی الحواری را دیده است. و او راست: اعزالأشیاء فی زماننا شیئان: عالم یعمل بعلمه و عارف ینطق عن الحقیقه. و رجوع به ابوالحسن نوری شود
لغت نامه دهخدا
محمد بن فارس بن محمد غوری. معروف به ابن باغندی. وی از ابوحسین احمد بن جعفر بن محمد بن منادی و علی بن محمد مصری و احمد بن سلیمان نجاد و دیگران حدیث شنید، و محمد بن مخلد و ابوبکر خطیب از وی روایت کنند. او مردی نیکوکار و دیندار و صدوق بود، در جامع ’المهدی’ املاء میکرد و به شعبان سال 409 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان ذیل غور)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دِ نُ وَیْ ری ی)
مکنی به ابوالقاسم. مالکی مذهب بود (وفات 857 هجری قمری). او راست شفاءالغلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل محمد بن احمد بسطامی و شرح طهارۀ العشرفی قرأات العشر محمد بن جزری شمس الدین
لغت نامه دهخدا